شاید شما هم شنیده باشید که ازدواج، مرگ عشق است و نمونه های زیادی از آدم های دور و برتان را ببینید که شاهد این ادعا هستند. اما فکر می کنید چرا بعد از ازدواج همه چیز این طور سرد و بی رمق می شود و از شور و شوق روزهای اول می افتد؟ چرا عقد کردن برای خیلی ها به معنی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و روز به روز از هم فاصله گرفتن است؟
دلیل این سردی هر چه باشد، شما می توانید با چند کلید طلایی قفل این روزهای کسل کننده تان را باز کنید.
کلید اول:
عشق، فقط هیجان نیست. پس اگر هیجان یک ارتباط دچار افول شد، به این معنی نیست که عشق بین شما از بین رفته است. به قدری این کلیدی که الآن در دستان شماست، مهم است که به تنهایی می تواند جلوی بسیاری از دلخوری های ما را در روابطمان بگیرد. بیشتر مردم تجربه ای که از عشق دارند این است که سعی می کنند فرد مورد علاقه شان را به هر نحوی از این علاقه با خبر کنند.
با هدیه و توجهات خیره کننده و سورپرایزهای قشنگ، به او نشان دهند که چقدر برایشان عزیز و با ارزش است و هر طور شده او را به سمت خود جذب کنند. اما قطعاً این سیستم نمی تواند پایدار بماند. یعنی بالاخره تمام رفتارها و حرفهای قشنگ و هر آنچه که نامزد شما را تحت تأثیر قرار می دهد تمام می شود. در این جمله شک نکنید. حالا جایی است که هم معشوق مضطرب می شود هم خود عاشق احساس عادی بودن می کند. چاره کار کلید دوم است.
کلید دوم:
ارتباط عاطفی مانند برجی چند طبقه است. هر طبقه ابزار و قوانین خاص خودش را دارد. وقتی به طبقه بالاتر می روید، عمده بار و اثاث لازم برای طبقه اول را باید رها کنید زیرا به جایی با ابزار و اثاث بهتر می روید. کم کم ارتباط ما تبدیل می شود به شیوه ای جالب برای درک هم و البته می دانیم که درک بیشتر همیشه آرامش نمی دهد، گاهی چیزهایی را درک می کنیم که خوشایندمان نیست و بعد از دوران پر سوز و گداز عاشقی، نوبت وقتی می رسد که هر دو شما ظرفیت لازم را برای دیدن نواقص و اشتباهات طرف مقابل دارید. از آن گذشته با هم احساس راحتی و صمیمیت دارید پس با هیجان کمتر هم احساس آرامش می کنید، نیازی به شلوغ کاری اوایل ارتباط ندارید و نباید هم داشته باشید وگرنه هیچ وقت به لذت های عمیق تر و احساس صمیمیت نمی رسید.
زن و مرد باهوش کسانی هستند که حتما به طور آگاهانه مقداری هیجان را در زندگی ایجاد کنند. برای هم هدیه بخرند، گل بفرستند و همدیگر را به یک شام رمانتیک دعوت کنند
برای ورود به مرحله صمیمیت باید مدتی از دوران خوش خوشان ارتباط شما گذشته باشد. کم کم شما با تلفن زدن کمتر و کادو های دیر به دیر تر هم خیالتان از دوست داشته شدن توسط همسرتان راحت است. برای داشتن او لازم نیست تقلای اوائل را انجام دهید زیرا او با شناختی که از شما پیدا کرده شما را به قلب خودش وارد کرده است.
اما آیا ازدواج به معنی مرگ هر نوع هیجان است؟ خیر، زن و مرد باهوش کسانی هستند که حتما به طور آگاهانه مقداری هیجان را در زندگی ایجاد کنند. برای هم هدیه بخرند، گل بفرستند و همدیگر را به یک شام رمانتیک دعوت کنند.
اما در مرحله صمیمیت، یک اتفاق دیگر هم می افتد و آن دیدن عیب های یکدیگر است. اگر کسی خودشناسی نکرده باشد و نواقص خود را ندیده باشد، فقط به عیب یابی از همسرش مشغول می شود و این عامل مضاعفی می شود که در کنار نبود هیجان های اولیه به طور کامل از زندگی دلسرد شود و به طلاق فکر کند.
چاره چیست؟
1- در خودمان بررسی کنیم که چقدر خودمان نواقصی را که در همسرمان می بینیم داریم.
2- بدون کنایه، با حفظ ادب، با رعایت ویژگی های همسر، در موقعیت مناسب و بدون حاشیه رفتن از همسرمان انتقاد کنیم.
3- تحمل و صبر و تعهد. مطمئن باشید کمی که از عمر زندگی تان گذشت همسرتان این نواقص را اصلاح می کند.
کلید سوم
اگر زن و مرد بتوانند از مرحله قبل بگذرند، کم کم پای به مرحله بالاتر می گذارند و آن درک عمیق از یکدیگر است. اما تنها کسانی می توانند به این مرحله برسند که کلیدی طلایی در دست داشته باشند.
کلید طلایی
هر کس به تنهایی وظیفه دارد رشد کند و انسانی شایسته و شاد باشد. همسر هیچ کس وظیفه ندارد که او را رشد دهد و شاد کند یا بار رشد نکردن او را با تلاش مضاعف به دوش بکشد. به این ترتیب همسران می توانند کمک حال هم باشند نه بار اضافه همدیگر.
آخرین طبقه برج
کسانی به طبقه بالای برج زندگی شان می رسند که به خوبی از مراحل قبل عبور کرده باشند. چنین زن و شوهرهایی همدیگر را دوست دارند اما با این حال، گاهی پیش می آید که با هم اختلاف پیدا کنند و دعوایشان شود. رعایت احترام یکدیگر را می کنند علیرغم اینکه شاید نظر هم را قبول نداشته باشند. این مرحله مستلزم گذشت زمان است و در سال های اول زندگی رخ نمی دهد. در این مرحله به قدری پیوند زن و شوهر عمیق می شود که حتی رفتارهای بیرونی آنها و ژست ها و طرز حرف زدن و... آنها شبیه هم می شود.
حتما شما هم داستان عاشقان ناکام تاریخ که معشوق شان دوستشان ندارد را شنیده اید و یا در زمان معاصر قصه ی ماجراهای عاطفی یکطره که منجر به اسید پاشی و انواع رفتار های جنون آمیز شده است ، به گوشتان خورده است .در این مقاله خانم فردوسی - روان شناس- از این احساس های یکطرفه و دردسر ساز می گوید.
سیما فردوسی گفت: در ادبیات ما داستانها و قصه های فراوانی در باره عشق های یک طرفه یا فرهاد وار نقل شده است.
وی افزود: روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند. عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. اما اینها تنها در مخیله او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!
فردوسی معتقد است: این حالت نوعی بیماری پارا نویید است این نوعی جنون عاشقی است. این حالت حالت عادی و معمولی نیست زیرا در حالت عادی اگرکسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که شخص دچار پارا نویید باشد از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد واژه علمی که به این نوع بیماری "عشق بی وصال "گفته می شود.
بسیاری از روانکاوها معتقد هستند که عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به معشوقش می رسد همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق صورت نگیرد ممکن است با بوجود آمدن بی وفایی و خشم کار منجر به تنفر می شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق خودنمایی نمی کند.البته در رسیدن به معشوق هم ممکن است بعد از وصال در اثر اختلافات ،عشق از بین برودو تبدیل به نفرت شود.
در بیماری پارانویید هزیانی بارزوسازمان یافته وجود دارد.زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است. به عنوان مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقه مند است اما به علت کم رویی آن را بیان نمی کند. و یا اینکه فرصت ابراز آن را نکرده است.
این روانشناس ادامه داد: بیماران پارانویید همواره در ذهنشان با تصوراتشان زندگی می کنند و این ذهنیت را پردازش می کنند. علت این بیماری به تجربیات ناگوار هر فرد در دوران زندگی اش داشته بازمی گردد. نحوه تربیت های خانوادگی و سطح زندگی او نیز در بروز این بیماری موثر است.
در این حالت فرد در نوع تفکر و نگاهش به جامعه و افرادش متفاوت می شود. بیمار پارانویید تفسیر هایش از جامعه و آدمهایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به معشوقم برسند. و معتقد است معشوقش او را دوست دارد ومخالفت های دیگران مانع وصال اوست.در این بیماری فرد بشدت افسرده می شودالبته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها اینگونه است بلکه منظور ببرخی از این عشق هاست که ما آنرا به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه می نامیم.
سیما فردوسی در پایان تاکید کرد: بیماری پارانویید فقط در باره عشق صدق نمی کند بلکه در باره موضوعات دیگر نیز پیش می آید. به عنوان مثال شخصی بدون دلیل و مدرک فکر می کند که همسرش به او خیانت می کند. و نسبت به آنها سوء ظن پیدا می کنند.
خلاصه ی کلام دوست عزیز من: مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت . فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است.
در اینجا ما می خواهیم با رموز موفقیت زوج های خوش بخت و عاشق شما را بیشتر آشنا کنیم تا برای شما هم در زندگی مشترکتان راهگشا باشد.
راهکارهای هوشمندانه
هرگز فکر کرده اید چرا بعضی از زوجها اینقدر عاشق و صمیمی هستند؟ این به آن دلیل نیست که زندگی آنها ایده آل است و هیچ مشکلی ندارند، بلکه نکته اینجاست که آنها نحو? حفظ روابط عاشقانه و جلوگیری از فرسایش روزمر? آن را به خوبی می دانند. بیایید برخی از راهکارهای کاربردی آنها را با هم مرور کنیم و سعی کنید از این نکات برای خوشبخت شدن و خوشبخت ماندن استفاده کنید.
1) عاشق بودن را با هیچ چیز عوض نکنید. آگاهانه و با قصد قبلی تصمیم بگیرید عاشق باشید. هر قدر بیشتر وانمود کنید که عاشقید، بیشتر خود را در اعماق یک زندگی عاشقانه خواهید یافت.
2) اوقات خوش خود را مدام در ذهن مرور کنید. با همسر خود به گونه ای رفتار کنید که در روزهای ابتدای آشنایی رفتار می کردید. لیستی از کارهای لذت بخش دو نفره اتان و آن چیزهایی که هر دو از آن لذت می برید تهیه کنید و هر وقت به مورد جدیدی رسیدید، آن را به لیست اضافه کنید. برای این اتفاقات برنامه ریزی کنید و سعی کنید موقعیت تکرار آنها را فراهم کنید.
3) به همسرتان کمک کنید تا هروز بیش از روز قبل عاشق باشد. به او کمک کنید عاشقانه فکر کند، عاشقانه زندگی کند و در عشق ورزیدن به شما احساس امنیت کند؛ به این ترتیب او با قلبی سرشار از عشق به سوی شما خواهد شتافت و بدون ترس و واهمه و بدون آنکه در مورد عکس العمل شما، قضاوت شما یا پس زده شدن از طرف شما نگران باشد، احساسات خود را به شما بازگو خواهد کرد. ستایش، تحسین، و در آغوش کیشدن همسر، نکاتی کوچک با تاثیراتی بسیار بزرگ هستند….امتحان کنید!
4) تنها تصمیم نگیرید. شما و همسرتان یک تیم هستید، بنابر این تا جایی که می توانید با هم و در کنار هم باشید. باید احساس کنید که با همسرتان کامل می شوید و دو بخش از وجود یک نفر هستید، پس وقتی نیم? دیگر وجودتان حضور ندارد، تصمیم گیری نکنید. شرایط را با هم بسنجید و با هم تصمیم گیری کنید ؛ در مورد همه چیز، خواه موارد کوچک و خواه بزرگ باشد. خود را مشتاق سازش و سازگاری نشان دهید.
5) در کنار همسرتان حضور قلب داشته باشید. تمرین کنید ذهن خود را به زمان حال متمرکز کنید. وقتی در کنار همسرتان هستید، به کار، رنگ جدیدی که قرار است به آشپزخانه بزنید،و .. فکر نکنید.
6) مراقب اندام و ظاهر خود باشید. برای موزون ماندن اندام خود و برای آنکه زیباتر بنظر برسید، وقت بگذارید. این موضوع بسیار مهم است.
7) هماهنگی و سازگاری را در خود تقویت کنید. زن و شوهر ها به محض آنکه دعوایشان می شود، سراغ تفاوتهای دیگری با خود می روند در حالی که عاشقان شباهت های خود با طرف مقابلشان را از یاد نمی برند و از تفاوتهای دیگری زیرکانه بهره می برند. برنامه ای بچینید که طبق آن هر بار یکی به نفع دیگری کنار بیاید. اگر انتخاب شوهرتان منطبق با سلیقه و علاق? شما نیست، اعتراض و مبارزه نکنید، به یاد آورید که دفع? بعد نوبت شماست.
8) سرزنش کردن را از زندگی خود حذف کنید. یافتن راه حل، گذشت و مهربانی را جایگزین سرزنش و سرکوفت کنید. باهم مشکلات را حل کنید ، کنار هم بنشینید، دستهای هم را بگیرید ، صورت یا موهای هم را لمس کنید و به دنبال راه چاره بگردید. سرحال و بشاش باشید. به یاد دارید آخرین باری که با هم از ته دل خندیده اید کی بوده است؟ یک فیلم کمدی، محیط مفرحی برای شما فراهم می کند و باعث میشود باهم و در کنار هم بخندید و لحظات شادی داشته باشید.
9) برای روابط زناشویی خود برنامه ریزی کنید. رابط? زناشویی خودجوش و خود انگیخته خوب است اما زن و شوهرهای هوشمند می دانند که در این مواقع معمولا” آمیزش، بهترین حالت خود را نخواهد داشت. عشق ورزی نیز مثل هر کار دیگری نیاز به وقت و برنامه ریزی دارد.
10) حقیقت را صراحتا” به زبان بیاورید، آن را گفته شده فرض نکنید. ممکن است فکر کنید می دانید قضیه چیست در حالی که از واقعیت امر فاصل? زیادی دارید. به همان ترتیب گاهی فکر می کنید همسرتان باید خودش بداند و بفهمد که موضوع چیست ولی این هم عادلانه نیست. همیشه و با تاکید سعی کنید سوء تفاهمات را برطرف کنید و با صریح صحبت کردن و رک بودن زمین? هر گونه سوء تفاهم و درک نابجا را از بین ببرید.
11) عادلانه و عاقلانه با هم بحث کنید. هر از گاهی، وقتی را به بحث کردن با هم اختصاص دهید. مشکل پیش آمده را مطرح کنید، نقطه نظرات خود را بیان کنید و نظرات طرف مقابلتان را بشنوید و بدون موضع گیری و سعی در به کرسی نشاندن حرف خود ، با هم بهترین راهکار را انتخاب کنید. اگر هر دو طرف مطمئن باشید که دیگری قصد آزار شما را ندارد، پیشنهادات منطقی شما را می پذیرد، به علائق و حساسیت های شما احترام می گذارد و بدون خودخواهی سعی در حل مشکل دارد، همه چیز به راحتی حل خواهد شد.
12) گاهی خانه را در اختیار همسرتان قرار دهید. حتی در عاشقانه ترین و صمیمی ترین زندگی های زناشویی نیز طرفین نیاز دارند که گاهی تنها باشند. اگر روزی همسرتان خواست که تنها باشد ، این موقعیت را برای او فراهم کنید. اگر روزی خواست بدون شما در کنار دوستانش باشد، حتما” قبول کنید و به او نشان دهید از اینکه به او خوش بگذرد خوشحال می شوید. البته بهتر است بعد از بازگشت او هر دو در مورد ساعاتی که با هم نبوده اید با یکدیگر صحبت کنید و آنچه که بر شما گذشته است را برای هم تعریف کنید. فراموش نکنید اینها برنامه هایی است که گاه به گاه پیش می آیند و افراط در این برنامه ها نیز مثل افراط در هر چیز دیگری، مشکل ساز خواهد شد.
آدمی در 2 جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یکدیگر را در نهاد آنها سرشته است طبیعت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را به عنوان بدیهی ترین اصل فطرت پذیرفته است؛ اما ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن کدام است؟ مبنای این ارتباط چیست و چگونه می توان حد و مرز آن را تعیین کرد. باید بدانیم مبنای ارتباط دختر و پسر از نظر دین اسلام چیست.
نظریه اضطرار:
یک مبنا در جامعه ما این است که در ارتباط دختر و پسر، اصل بر اضطرار یا ضرورت است. یعنی تا در جامعه ضرورتی نباشد و موقعیت اضطرار به وجود نیامده باشد بهتر است زن و مرد، دختر و پسر با یکدیگر ارتباط بر قرار نکنند. این نظریه بیشتر میان خانواده های سنتی و افراد سنتی. مذهبی به چشم می خورد
نظریه اختلاط :
در برابر این نظر، مبنای دیگری در جامعه تبلیغ و ترویج می شود که نظریه اختلاط نام دارد. بر اساس این نظریه زن و مرد با رعایت حدود شرعی و حجاب و نگاه و ... با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. مثل 2 انسان نه 2 جنس مخالف. برای مثل 2 دانشجوی دختر و پسر می توانند با یکدیگر، بحث علمی کنند و معاشرت داشته باشند، ضمن آن که حدود شرعی را حفظ کنند.
در حال حاضر این نظریه در نهادهای رسمی کشور، اداره ها، واحدهای فرهنگی و دانشگاه ها، صدا و سیما و ... حاکم شده است. حال باید دید مبنای 2 نظریه اختلاط و اضطرار چیست؟
کسانی که قائل به نظریه اضطرار در ارتباط دختر و پسر هستند می گویند : " آقا جان زن و مرد مثل آتش و پنبه هستند و قرار گرفتن آنها کنار هم خطرناک است " در نهاد دختر و پسر، کشش فوق العاده ای وجود دارد؛ البته برخی تصور می کنند این همان غریزه جنسی است در حالیکه با هم متفاوت است .
به هر حال بر اساس این نظریه آنچه مسلم است این است عشقی که میان 2 جنس مخالف به وجود می آید، به قدری قوی و انرژی زاست که خانمان سوز می شود و دیگر، عقل و تقوا نمی تواند آن را کنترل کنند.
این گروه حضرت یوسف (ع) را هم مثال می آورند که با وجود همه پاکی و نجابت ، نتوانست در مقابل یک زن مقاومت کند. آنجاست که دست به دعا برمی دارد و می گوید:
"خدایا اگر مرا نجات ندهی ممکن است پایم بلغزد ".
این مساله نشان می دهد که پاکی افراد ، نمی تواند از بروز خطر جلوگیری کند و از طرفی عقلانیت افراد هم جلوی آن را می گیرد. اینها می گویند حالا که می دانید اینقدر احتمال خطر وجود دارد، بهتر است دختر و پسر هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند، مگر آن که مجبور شوند با یکدیگر ارتباط بر قرار کنند.
نظریه اختلاط چه می گوید؟
در برابراین گروه، اختلاطیون مبنای دیگری را بیان می کنند و می گویند: " الانسان حریص علی ما منع منه"، یعنی انسان حریص است بر آن چیزی که او را منع کنند. آنها بر این باورند که اگرمی خواهیم جامعه ای سالم داشته باشیم باید حساسیت دختر و پسر را نسبت به یکدیگر کم کنیم.
شهید مطهری در کتاب فلسفه حجاب بیان خیلی زیبایی از حرص و حریص شدن دارد. او می گوید:
"حرص در 2 زمان پدید می آید، یکی وقتی عامل، تحریک باشد و دیگری وقتی عامل، منع باشد. اگر زمینه تحریک بر طرف شد و بعد منع کردیم، حرص ایجاد نمی شود. "
شهید مطهری می گوید:
" اگر تحریک را کم کردیم، حرص ایجاد نمی شود؛ اما اگر گفتیم دختر و پسر می توانند با هم باشند و باهم مراوده کنند، در واقع عامل تحریک را بتدریج ایجاد کرده ایم. از طرف دیگر آنها را منع می کنیم که شما فقط حق دارید در حد بیان مسائل درسی، علمی، فرهنگی و سیاسی با یکدیگر صحبت کنید و وارد فضاهای دیگر نشوید، این امکان ندارد، چون زمینه های تحریک فراهم شده است "
از نظر بهداشت روانی، افرادی که درازدواج خود موفق بوده اند کمتر دچار بیماریهای روانی می شوند.بنابراین ازدواج می تواند عامل مهمی برای پرهیز از خطا و سببی برای سلامت تن و روان باشد به طوری که در بین کسانی که به بیمارستانهای روانپزشکی مراجعه می کنند افراد مجرد بیشتر به چشم می خورند(سیدفاطمی، 1378) |
پروردگارا
دست هایم را بگیر و مرا برای تماشای ستارگان محبتت به عرش ببر
می خواهم آنها را بشمارم
دست هایم را بگیر و مرا با نسیم مهربانیت آشنا کن
می خواهم خنکی اش را بر روی گونه هایم حس کنم
دست هایم را بگیر و لانه عشق را به من نشان ده
می خواهم معشوقان واقعی را ببینم
دست هایم را بگیر و درخشش قلب پاک لاله در آبی دریای ایثار را نشانم ده
می خواهم پاکی قلبش را احساس کنم
و در آخر دست هایم را بگیر و خانه قلبم را به من نشان ده
چون می خواهم بر سر درش نام تنها معشوقم را حک کنم و بزرگ بنویسم
به نام آفریننده من وتو
دل من خستگیات خیلی زیاده میدونم
دل من تنهاییات پرازسواله میدونم
دل من خندیدنت فقط تو خوابه میدونم
دل من آرزوهات نقش برابه میدونم
دل من تحملت مثله یه کوهه میدونم
دل من عاشقیات مثل جنونه میدونم
دل من صبوری و کسی سراغت نمیاد
دل من خسته ای و صدا ازت در نمیاد
دل من امید تو فقط باید خدا باشه
دل من تنهاییات باید پر از دعا باشه
سلام.دلم خیلی گرفته.چرا یه عده ای به راحتی هرچه تمام تر خیانت میکنن؟ چرا یه عده ای دل عاشقا رو براحتی زیر پاشون له میکنن؟ چرا نباید ما عاشقا بدون آه و سختی زندگی کنیم؟ چرا ما که از همه ساده تر و صادق تریم همیشه گول عشقو میخوریم؟
بخدا امروز خیلی دلم گرفته...خدایا مگه ما چکارکردیم که باید تنها باشیم؟
من از تنهایی بیزارم . از خیانت بیزارم. من ازاینکه تو تنهایی با خاطرات تلخ و شیرین زندگی کنم و تنها نفس بکشم بیزارم.خداکمکم کن تو این آتیش سوزان تنهایی دوام بیارم...خدایا مگه منو نمیشناسی؟منم میلاد. همون میلادی که یک عمر تنهایی کشیده همون میلادی که به تمام دوستاش خیانت شده. همون میلادی که خوراک روز و شبش گریه و اشکه. خدا نگام کن. منم میلاد . خدادلم گرفته. دارم دق میکنم تو تنهایی . دارم میسوزم .چرامن؟؟؟ خدایا دارم تو تنهایی دست و پا میزنم و دارم تو تنهایی جون میکنم
ولی خدا با همه این حرفا دق کردن توتنهایی و جون کندن توتنهایی بهتر از با یه عشق پوچ بودنه. تنهایی کشیدن بهتر از با اون بودنه. تنها مردن بهتر از اینه که اون جنازمو بغل بگیره
خدایا دارم دق میکنم. خدایا...
خدا دارم میمیرم. خدا...
از قدیم تاکنون، مردم براین باورند که مردها در روابط با جنس مخالف، از عدم تعهد کمتری برخوردارند، در حالی که طبق تحقیقات جدید، زنان نیز به نسبت مردها می توانند دست به خیانت زده و در روابط خود پایبند نباشند! لذا هدف نهایی مطالعات بر این بوده که علت و الگوی اصلی این عدم تعهد را شناسایی و در ادامه به اصلاح و ارائه راهکارهایی برای رفع این مشکل بپردازند. واقعیت این است که برخی زنها در روابط طولانی مدّت و در نهایت رعایت تعهد در تمام سالها، بالاخره دست به خیانت زده و تعهد خود را زیر پا می گذارند. البته که مردها نیز به همان میزان ممکن است بعد از داشتن یک رابطه طولانی با یک نفر، دست به خیانت بزنند. در عین حال، هیچ یک از طرفین، در نهایت لجبازی، حاضر به قبول بی وفایی و خیانت خود نیستند! با این تفاوت که روش خیانت و علل آن در این دو جنس مخالف، کاملاً دو رویه متفاوت است.
مردها در عین تعهد به نفر خود، در صورت مجذوب شدن، چه از نظر عاطفی یا جنسی با نفر دیگر، تعهد خود را زیر پا می گذارند، در مقابل، زنها تا زمانی که از طرف مرد خود کاملاً از همه نظر تأمین شوند، بر تعهد خود پایبند می مانند. امّا به محض ایجاد و ادامه ی خللی در درک و تأمین عواطف، روابط جنسی، مالی و ... از جانب مرد، با شروع مشکلات بین آن دو، زن نیز بسوی خیانت و بیراهه کشیده می شود. بیشتر زنها براحتی نمی توانند دست به خیانت جنسی و ایجاد رابطه نزدیک با مردی دیگر بزنند، چرا که برخلاف مردها، ایجاد یک رابطه ی جدید سکس از جانب زن، کاملاً در حالت رفتار و ابراز عاطفه خود نسب به مرد قبلی، نمایان است. از نظر خانم ها: "اگر مردها یاد بگیرند نسبت به نفر خود، از نظر عاطفی، جنسی، مالی و ... پایبند باشند، دلیلی ندارد که زن دست به خیانت بزند، البته در مقابل خیلی زنها، شاید بتوانند حتّی با عدم وجود عشق واقعی بین خود و همسرش، با عدم خلل در تأمین مرد خود در همه زمینه ها، باز هم به وی (خانه داری، شستشو، پخت و پز و ...)سرویس بدهد، این درحالیست که همزمان مرد، با کسی دیگر نیز مخفیانه در ارتباط است!)"
یکی دیگر از دلایل عدم خیانت زن و ایجاد رابطه سکس با مرد دیگر، دیدگاه بد و برچسب های توهین آمیزیست که اجتماع نسبت به زنها دارند، چرا که در این صورت به وی به دیدگاه زنی هوس ران، فاحشه و ... نگاه می کنند. در حالیکه در صورت خیانت یک مرد به زن خود، جامعه نهایتاً یک برچسب "خیانت کار" به وی می زند! شاید هم به دید آدمی بی ارزش و کسی که با عواطف یک زن بازی می کند نگاه کنند، متأسفانه این دید و این فرهنگ از دیر زمان برای مردها مزیّتی غیر منصفانه بوده که با سیر زمان این افکار باز هم تغییر نکرده است. به قولی: "از قدیم الایام، اجتماع با وضع قوانینی غلط و ناعادلانه نسبت به مجازات و دیدگاه ها در مورد خیانت مرد به زن، با ارائه آزادی هایی غیر مستقیم و افراطی برای مردها، همواره آنها را در خیانت و عدم وفاداری در روابط خود، جسور تر کرده است. "
یکی دیگر از دلایل عدم خیانت کمتر از جانب یک زن این است که، زنها در روابط بیشتر به دنبال تأمین نیازهای عاطفی هستند. هر زنی با شروع رابطه ای متعهدانه با یک مرد، در روابط زناشویی و جنسی، تمام ارگانهای جسمی وی تا مدّتها تحت تأثیر این رابطه ی سکس، رشد کرده و خو گرفته است و ناخودآگاه نمی خواهد با خیانت، به تمامی این آرامش درونی و جسمی خود پایان داده یا خللی ایجاد کند. حسّ زن را با بدبینی اشتباه نگیرید، چرا که این حسّ هیچ گاه به وی دروغ نمی گوید، در صورت خیانت یک مرد و ایجاد روابط متعدد و همبستر شدن با زنهای دیگر، مطمئناً وی به دلیل عدم تأمین نیازهای عاطفی به شدّت قبل، متوجّه روابط آن مرد با دیگران می شود.
از دیدگاه روانشناسی، تصوّر زنها همیشه این بوده است که در صورت خیانت و ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر، تمام معنویات، اعتبار، اصالت وی به عنوان یک "دختر شایسته" از بین می رود. معمولاً زنهایی که با آرایش های زننده و لباسی عجیب، در اجتماع حاضر می شوند، با رفتار های ناپسند و جذب مردها، خطری برای زنهای متعهد محسوب می شوند. ولی خوب، یک مرد همیشه زنی را برای زندگی انتخاب میکند که نسبت به همسر و زندگی خود وفادار باشد، چرا که از نظر زناشویی، برای هر مردی غیرقابل تصور است که بچه ی زاده از همسرش حاصل رابطه خود با همسرش نباشد! علاوه بر این، مردها باید بدانند که از نظر عاطفی و روحی، یک زن همیشه از ترس خیانت مردها و قربانی نشدن، به روابط زناشویی خود پایبند و همواره با تمام قوای به تداوم و تأمین همسر خود اهمیت می دهند. در مقابل اگر مرد نیز به عدم بروز خیانت از جانب زن خود اهمیت دهد، و به تعهد خود پایبند باشد، ناخودآگاه موجب ایجاد رابطه ای عاشقانه و سالم در زندگی مشترکشان می شوند. در این حالت، حتّی مرد با این طرز فکر، همان قدر که به تداوم زندگی خود بها می دهد، با دیدن مردی دیگر که قصد فریب زنی را دارد، به سرزنش و کنترل وی می پردازند. مردی که به وفاداری و تعهد زن خود ایمان داشته باشد و از این نظر، خیالش آسوده باشد، از لحاظ عاطفی و روحی، دست به خیانت و ارتباط با زنی دیگر نخواهد زد.
در اینجا به دلایل کشیده شدن یک زن به راه خیانت می پردازیم:
1- از نظر مالی به اندازه کافی تأمین نشود.
2- به دلایلی چون، عدم همصحبتی و وقت گذاشتن همسرش برای وی، نیازهای عاطفی خود را از دید مردش نادیده انگارد.
3- روابط همسرش با وی صمیمی نباشد.
4- از نظر زناشویی و سکس، ارضا نشود.
5- تنهایی مطلق و حس بیکسی در منزل.
6- عدم بروز احساسات مرد نسبت به مزیت های همسرش، مثل، زیبایی، تغییرات ظاهری و .. ، در این حال زن احساس بی ارزشی می کند.
7- در صورت اعتیاد مرد به الکل یا اعمال خشونت و بددهنی.
8- در صورت اطمینان از خیانت مرد.
9- عدم درک عواطف و آرزوهای زن.
10- در صورتی که مرد، همسر خود را خانه نشین یا از شرکت در جمع منع نماید.
11- اعتیاد یا قمار و ....
12- نقض عضو یا اختلال در ارتباط جنسی یا دیگر اعضاء بدن.
البته طبق آمار، زنها به سه دلیل عمده دست به خیانت می زنند، در غیر اینصورت مطمئناً به تعهد خود پایبندند. اوّل، نارضایتی یا عدم احساس خوشبختی در زندگی اوّل که ناشی از کمبود یا وجود عوامل فوق می باشد، در این صورت نیازهای خود را در مرد دیگر جستجو می کند. دوّم، دیدگاه اشتباه اجتماع نسبت به زنانی که قدرت جنسی و شهوت زیادی دارند، در نتیجه وی مجبور است در روابط خود با همسرش این حس را کنترل کند که مبادا مورد اتهام واقع شود و همواره جلوه ی اجتماعی خوبی را در نظر همسرش داشته باشد، این کنترل شهوت به وی فشارهای روحی و جسمی وارد می کند. سوّم، برخی زنها همواره بر این باورند که یک رابطه بالاخره به پایان می رسد، بنابراین با ایجاد روابط جنسی و خیانت با کس دیگر (در حین یک رابطه متعهدانه)، سعی می کنند قبل از پایان یافتن رابطه خود با نفر اصلی و ضربه عاطفی خوردن، جایگزینی پیدا کنند.