جلسه با حضور تمام اعضای هیئت علمی شروع شد. استاد هم شروع کرد به باز کردن بحث. درباره بی نظمی گفت و بی قانونی.
مثل
همه حقوقی ها، مثال آشنای نحوه رانندگی را می آورد و اینکه میزان پایبندی
به قانون در کشورها را با همین مصداق می سنجند. گفت و گفت تا جایی که خشکی
گلو کمی وقفه میان حرفهایش انداخت.
آبدارچی چای پخش می کرد و وقتی
استکان چای را جلوی دکتر گذاشت آرام گفت: «آقا دکتر ماشینتونو جریمه کرده
بودن، برداشتم گذاشتمش تو اتاقتون»
دکتر چشم غره ای رفت و سرش را گرداند تا ببیند کسی هم بوده که حواسش به حرفها باشد.
صدای هورت کشیدن چای ها، نگذاشته بود کسی صدای آبدارچی را بشنود.